Frohlicher Landmann
جهت نمایش ادامه محتوا و دانلود لطفا در سایت ثبت نام کنید
[restrict] . . .
فایل صوتی
Frohlicher Landmann
روبرت شومان
( Robert Schuman ) در هشتم ژوئن سال ۱۸۱۰ در شهرتسويكاو ،
يكي از شهرهاي آلمان زاده شد .
پدرش مردي تحصيل كرده ، خون گرم و گمنام بود . او كتاب فروش ، ناشر ، روزنامه نگار ،
رمان نويس و مترجم اشعار بايرون بود و به همين خاطر روبرت از كودكي به كتاب و
ادبيات علاقه داشت و شعر مي سرود و بعدها از دانشگاه ينا به دريافت درجه دكتراي فلسفه نايل آمد .
روبرت از شش سالگي به نواختن پيانو و ساخت قطعه هاي كوتاه موسيقي پرداخت
و در يازده سالگي اركستر نوازندگان مدرسه را رهبري كرد .
دراين هنگام همه مردم دراروپا علاقه زيادي به فراگيري پيانو و نواختن قطعات موسيقي
دو نفره داشتند كه شومان هم مستثني نبود . روبرت با پسر رهبر نوازندگان محل آشنا شد .
او تحت تعليم فردريك ويك ( پدر همسر آينده خود) كه رئيس اركستر بود قرار گرفت …
شومان از جمله كساني بود كه به معرفي مكتب باخ پرداخت و باخ را بسيار تحسين و تمجيد مي كرد .
براي خشنودي مادر به قصد تحصيل در رشته حقوق وارد دانشگاه لايپزيگ شد،اما به
ندرت دركلاس ها حاضر مي شد و بيشتر به ادبيات و موسيقي مي پرداخت .
دربيست سالگي برآن شدكه نوازنده اي چيره دست شود.حدودهمان سال ها ،
انگشتان دست راستش دچار ناراحتي هاي جدي شد براي معالجه ازدستگاهي
مكانيكي كه مخصوص كشيدن وتقويت انگشت بود استفاده كرد اما اين دستگاه
و درمان هاي پزشكي هيچ يك ازناراحتي او را بهبود نبخشيد . يكي ازانگشت هايش
براي هميشه فلج شد و روياي نوازنده شدن فرو پاشيد .
روبرت درنامه اي به مادرش نوشت : ” نگران انگشت من نباش ، بي آن هم مي توانم آهنگسازي كنم ”
روبرت شومان
به واقع نيز اواز بيست تا سي سالگي آثارپيانويي شاعرانه فراواني ساخت كه حتا امروزه
نيزبخشي مهم از رپرتوار پيانيست ها به شمارمي آيند . با اين همه ، درآن زمان بسياري
بودندكه ساخته هاي او را بيش از اندازه نامتعارف و بسيارشخصي مي دانستند .
روبرت به اين كه آثارش خودنگارانه اند معترف بود :
” من از هرچه در جهان جريان دارد ، سياست ، ادبيات و انسانها تاثيرمي پذيرم ، برآن
به شيوه خودتامل مي كنم وآنگاه مي خواهم احساسم رادرقالب موسيقي بيان كنم ”
روبرت از بيست تاسي سالگي به منظورترويج موسيقي ناب ، مجله نوين موسيقي را بنيان گذاشت وبه انتشارآن پرداخت .
درمدتي كه روبرت درس پيانو مي گرفت با كلارا ويك ، دختر استادش كه از شاگردان
ممتاز پدرش نيز بود آشنا شد و به او دل بست . اين دلبستگي متقابل بود .
پدر كلارا با ازدواج آن ها كاملا مخالف بود و به بهانه هاي مختلف كلارا را براي اجراي كنسرت
به سفر مي برد تا از ديد روبرت دور بماند ولي آن دو پنهاني با هم مكاتبه داشتند . روبرت
سونات فامينور خود را فرياد از دل برخاسته خود در آرزوي كلارا معرفي مي كرد و آن را به
او تقديم كرد . پس از اينكه پدر كلارا مدتهاي طولاني اين دو دلداده را از هم دور نگاه داشت ،
كلارا براي بيان احساس دروني خويش به روبرت ، روز سيزدهم ماه اوت سال ۱۸۳۷ كنسرتي
در لايپزيك اجرا كرد و سونات فامينور روبرت را كه سالها پيش شومان به او تقديم داشته بود ،
اجرا كرد و با اين عمل سوز دل خويش را بيان داشت و براي روبرت نوشت : ” نمي توانستم
درد نهاني خود را پنهان دارم . آنرا در ملاء عام آشكار ساختم .
در نتيجه سونات تو را نواختم تا احساس دروني ام را بيان كنم . ”
زماني كه كلارا بيست ويك ساله شد به رغم مخالفت شديد پدركه نمي خواست
اوبه سبب ازدواج باموسيقي داني بينوا ازنوازندگي چشمگيرودرخشانش بازبماند
بالاخره دربيست ويكمين سالروزتولدكلارا ( ۱۲ سپتامبر۱۸۴۰ ) درسي سالگي شومان با هم پيوند ازدواج بستند .
[/restrict]